طنز ناله

وقتی بهت میگم میباره مسخره بازی در نیار و بگو آره که میباره!!!!حرف چپم نزن و نگو خرافاته که با اینکه اعصاب مصاب ندارم و رمقی تو بدنم نمونده یه حال اساسی به استخونای بدنت میدم تا شیش ماه دکتر بهت استراحت مطلق بده!!!داستان از 30 روز پیش شروع میشه و تقریبا پروژه نفله کردن بنده حقیر توسط قضا و قدر استارت خورد پس بشنوید ساعت 23:30 نیمه شب بود که چهار راه را ردکردم نزدیکای خونه بودم که چراغ هشدار بنزین مرموزانه روشن شد! تو ذهنم! در حد میلی ثانیه بالا پایین کردم که بهتره همین شب قبل از برم خونه یه دوقلوپ بنزین بریزم تو حلق این ماشین وامونده که فردا از تشنگی وسط راه نزارتمونا از طرف دیگم امشب پمپ بنزین خلوت تر از صبحه!که رسیدم سره تقاطع و بی مقدمه تابیدم تو لاین مخالف و رسیدم به پمپ بنزینپمپ بنزین خلوت نبود! شلوغم نبود که شاکی بشم! واسه همین ایستادم تو صف بنزین! اون موقع شب نفر جلوی من یک خانوم بود که داشت با ناظر بنزین کلنجار میرفت و سعی میکرد که شلنگ بنزین و به باک ماشنینش برسونه! از وجناتش زیر نور ییجون باجه بنزین معلوم بود کافه شده و حال و هوای زیاد خوبی نداشت!! جندین بار  جای ماشین را با دنده عقب عوض کرد ولی هر بار از نازل بنزین دورتر  میشد. بنده که منتظر  جلو رفتن خودروها بودم با رئیت آزاد شدن یکی از پمپها با یک حس غرور ی .... ادامه دارد. طنز ناله...ادامه مطلب

تو هم پیچیده بودن ! فلک زده های خسته، بدن کوفته اون رفته بود توی دل اونو و سر له شده اون هول داده شده بودی توی شکم نم زده و خیس رفیقش! همیشه به هم میگفتن یا با هم یا هیچکدوم! خدا نکنه بلای سر یکیشون بیاد که اون یکیم فاتحه اش خونده شده ! اینا حال و هوای جورابای بنده است!بهتر بگم حال و هوای اکثر جوراباست! بنظر بنده آدما کلا دو دسته اند یا جوراب شور و یا جوراب نشور!خدمت و این داستانها هم مزه است! یا رو باید توی ذاتش باشه! جوراب شوری را میگم وگرنه 2 سال خدمت که صحله 100 سال خدمتم آدمش نمیکنه که نمیکنه البته شایدم ژنتیکی نباشه اکتسابیه! مثلا خود من بابام از اون جوراب شورای قهاره! یعنی به جرعت میتونم بگم روزی دو وعده شایدم سه وعده جوراباشو میشوره! انقدر میشوره که رمقی از این وا مونده ها نمونه! بنده خودم بارها دیدم انقدر میشوره تا تار یا پودشون داغون بشه! یعنی فقط یا تار دارن یا پود اما پاره نمیشن! البته حج رسول به هیچ عنوان وسواس نداره و نداشته دلیل اثبات این موضوع هم نشستن زیر شلواریش برای هفته ها است. من میگم شاید این حساسیت شستن جورابها مربوط میشه شم اقتصادی آمدمها!بنده اعتقادی به شستن جوراب ندارم!یعنی دلیل نداره جوراب را بشوری جوراب را انقدر میپوشی تا زوارش یجا در بره! در برد هم میدوزیش اگر دوباره در رفت هم میدوزی این خیلی بهتره اینه که هروز و هر شب جورا بشوری! بنده خودم بشخصه انقدر طنز ناله...ادامه مطلب

روزهای نسبتا خوبیه!! اما نمیدونم چرا کسلم!! دلم میخواد روی صندلی کارم لم بدم چرت بزنم!!! اصلانم فکر پیشرفت نباشم!!! اه حالا هم دارم فکر میکنم! دلم میخواد یه چند روزی برم یه جای باحال بهم بگن برو حال کن! فکر و خیالم نکن کارت همش روبراست! اما به خودم میگم زهی خیال باطل! مرد حسابی برو فکر کار باش که خربوزه آبه!!! این چند ماه اخیر خدمت خیلی دیر میگذره! انگار یه ۲ سه ماهیه که یک ماه دیگه مونده!داره حالم بد میشه! حال نوشتن ندارم! راسیاتش دارم ولی کلماتم سر ناسازگاری زدند! دم دست نمیاند تا بریزمشون وسط صفحه و بگم های این بود حرف دل من! طنز ناله...ادامه مطلب

به خودم که اومدم! فهمیدم دو سه ساعتیه به مانیتور رایانم خیره شدم!!!

چم شده!نکنه دیونه بشم! شایدم شدم!! آدم که خودش نمیفهمه دیونست یا نه!

فکر کنم اگه بفهمه که دیونه نیست!

طنز ناله...

تو در دوردست ایستاده ای!

من مانده ام با چشمانی خیره به تو

و تمام تلاشم این است لبخندی روی لبهایت پیدا کنم

اما جستجویم بیفایده است

شاید فاصله زیاد است

شاید هم، خدای ناکرده لبخندی نیست!

طنز ناله...

بسم رب

چشمانم را میگشایم!! تا آنجا که باز میشود و تلاشم این است پرتو وان طلایی خورشید هرچه بیشتر وارد شوند!!!!

بعد ناگهان میبندم تا شیرینی نور را احساس کنم!!!! 

اگر صدای نفسهایم را هم نمیشنیدم چقدر خوب میشد!!!!

گاهی اوقات سکوت نیاز است!!!!

دمی آرامش!! نفسی تامل!!!

طنز ناله...

نه حالا حرفهای خوشگل و با معنی و مفهوم میزنم! تازه کنار وبلاگم "مترجم سایتم" گذاشتم!!

اونم به زبان آنگولا....!

ا " آلبانیایی" تازه پیدا کردم!!! هه. البته بین خودمون باشه خوبه ها! اگه کسی زبون فارسی سرش نشه حدالاقل زبونشو از لابه لای اینا پیدا میکنه حرفمو میفهمه شاید اون میبینه درد این دل وامونده چیه!! 

والا بخدا!! اصن یه وضی

طنز ناله...

چقدر دوست داشتن زیاد (عشق) سخته!

طنز ناله...

به نام خداسینه اش مال و مال از اندوه! انگار روحش درون دخمه تاریک مبحوس شده!! هیچ روزنه ای نیست! هیچ نوری!! تا آنجا که یادش می آمد دشت همیشه سرسبز بود واز میان تپه های سبز بهم بافته شده خورشید نفس زنان از راه میرسید!! تا آنجا که یادش بود درختان کاج بلند در میان دشت رقصان بودند و فقط در تابستان در افق لم میدادند و هم بازی کلاغها میشدند!!چشمانش را باز کرد!! بازهم نمی کرد چیزی نمیدید چیزی جز سیاهی نبود !! خدا را شکر هنوز میوشد به رودخانه خروشان فکر کند! به ماهی بازیگوش کنار رود که انگار تازه از سفری دور دراز آمده و باید برسم ادب با تمام سنگ ریزه ها دست و روبوسی کند طنز ناله...ادامه مطلب

اصلا آقا من نمیخوام بگه بابا!!! میشه؟

کی گفته ذوق داره !  ذوقم نداره!!
اصلا کی گفته جذاب ترین جمله دنیااست؟؟

نوش جونش، حالش و ببره اما آخه جسارتا هرچیزیم حد اندازه ای داره!! دیگه جدیدا اسمش یاد گرفته با کمال وقاهت میاد روبروم و به زبون میاره!!!

 

طنز ناله...